.::: پرواز شب :::. Writer
امیدوارم بعد از خواندن جمله های زیر کمی فکر کنید . این جمله ها برگرفته از چند فیلم و کتاب است . نظر یادتون نره
ما به ديالوگ نياز نداريم چهره ي ما همه چيز را مي گويد . زمستان براي کساني که خاطره اي ندارند سرد است . خب هيچ کس کامل نيست. امروز روز خوبي است براي مردن . امروز روز خوبي است براي خوب بودن . عاشق چيزهايي باش که تو را مجبور به تاسف خوردن نمي کنند . من نبايد ناديده گرفته شوم . ما نمي توانيم حقيقت را به بازي بگيريم . يا هيجان انگيز زندگي کن يا هيجان انگيز بمير . کسي مرا متوقف کرد . داستان زندکي ام مثل برق از پيش چشمانم گذشتند...واقعا خسته کننده بود. مي توانستم صاحب مقام باشم ، مي توانستم مبارز باشم ، مي توانستم به جاي يک ولگرد شخص ديگري باشم. من قلبم را به او دادم و او به من يک قلم داد. بزرگترين حقه ي شيطان اين است که دنيا را متقاعد مي کند او وجود ندارد. يک روز که زياد هم دور نيست ، زيبايي من از بين خواهد رفت و آنها متوجه مي شوند که ديگر نمي توانم بازي کنم . پيام اصلي بودا اين است که هر انساني تنها براي خودش نيست . بعضي ها بايد بميرند تا بقيه قدر زندگي را بيشتر بدانند . واقعا چرا انسان ها اتفاقات يک لحظه پيش را فراموش مي کنند و خاطرات سال هاي گذشته از مردان و زناني که مرده اند هنوز برايشان زنده است . هر پاياني تنها يک آغاز دوباره است . اين دنياست ، مي بيني ؟ بزرگ است ، مگر نه ؟ زندگي يک نمايشنامه نويس سخت است. زندگي او به سادگي آنچه که بعضي از مردم فکر مي کنند نيست . روياها هميشه شبيه به هم هستند. اتحاد و آزادي جدايي ناپذيرند ، حالا و هميشه . و واسطه ي بين سر و دست ها ، قلب است . از پله هاي بيشتري بايد بالا بروم . پله هاي بيشتري نياز دارم . مي خواهم بالاتر و بالاتر بروم . بله بله باور مي کنم چون مي خواهم باور کنم . اميدوارم او بهشت خيالي خود را پيدا کند . اميدوارم ما هم بهشت خيالي خود را پيدا کنيم .
کشتی مردی در یک طوفان عظیم غرق شد اما این مرد به طرز معجزه آسایی نجات یافت و توانست خود را به جزیره ای برساند.
باغبانی پیرم که به غیر از گل ها از همه دلگیرم کوله ام غرق غم است ، آدم خوب کم است ، عده ای بی خبرند ، عده ای کور و کرند و گروهی پکرند دلم از این همه بد میگیرد و چه خوب ! آدمی میمیرند . . .
_____________________
زاده میشویم ، زندگی میکنیم ، میمیریم تولد را درک نمیکنیم ، از مرگ می هراسیم و فراموش میکنیم که زنده ایم . . .
تو ، هر که باشی و کارت هرچه باشد وقتی واقعا چیزی را می خواهی ____________ چگونگی انتخاب نام شرکت های بزرگ کامپیوتری __________________ Copy of mehdi's weblog آه ای شاهزاده ی کوچک ! چنین بود که من اندک اندک به زندگی بی مقدار و اندوهبار تو پی بردم. تو سال ها جز شیرینی ِ تماشای غروب آفتاب، شادی دیگری نداشته ای.من این نکته را صبح روز چهارم دریافتم که تو گفتی: _من غروب ها را دوست دارم. بیا برویم غروب آفتاب را تماشا کنیم . . . _من در یک روز چهل بار غروب آفتاب را دیدم! و کمی بعد باز گفتی: _آخر... وقتی خیلی غمگین باشی دوست داری که غروب های آفتاب را تماشا کنی. _پس آن روز که چهل و چهار بار غروب را تماشا کردی خیلی غمگین بودی ؟ ولی شازده کوچولو جواب نداد. ____________________ "شازده کوچولو" نویسنده : آنتوان دوسنت اگزوپری ____________________ به یاد دوران پاک بچگی
جماعت من دیگه حوصله ندارم
در فراسوی ذهن خویش بال پرواز را بار دگر می گشایم به سمت روزنه های امید ، به سوی روزهای شادی و آرامش به آنجا که بال های خیال قدرت پرواز دارند و "فقط" بال های خیال قدرت این پرواز دارند . . . _______ ش.م دلم میخواد برم یه جای خلوت و با تمام وجودم فریاد بزنم :
خسته ام راحتم کن. . .
باز هم فانوس به دست جاده های شب شدم . . . به امید پیدا کردنت . . . _______________ از آن هنگام که نگاهت ، از رفتن ِ با من سخن میگفت مدت هاست که میگذرد . . . اما هنوز فانوسم برای دوباره دیدنت شعله می سوزاند ش.م
ولی من ندیده ام! او رفته است
و همه چيز تمام شده است
مثل يک مهماني که به آخر مي رســــد
وتو به حال خود رها مي شوي
چرا غمگيني ؟
اين رسم زندگيست ... _______________________________ وحشت از قصه که نه ، ترس ما خاتمه هاست
گر گوش می کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که در گوش میکنی :
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است حرمت نگاهدار، اگرش نوش میکنی من دیوانه وار ِ عشقت زندگی را زنده نگه داشته ام...
. . . __________ ش.م |
||
![]() |